احمد شاکری در ابتدای این نشست گفت: سوالی که برایم پیش آمده این است که آینده نشرمان در حوزههای مختلف چه اتفاقی قرار است برایش رخ بدهد؟ آیا قرار است وارد چرخه بینالمللی نشر با قواعد و قوانین خود بشویم یا دوباره با همان قواعدی که خودمان به آنها پایبندیم وارد بازار نشر بینالمللی میشویم. یکی از مفاهیمی که در بحث آینده نشر معمولا مطرح میشود نسبت میان ادبیات ملی و ادبیات جهانی است؛ به این معنا که چطور ادبیات ملی به عنوان پنجرهای برای ورود به ادبیات کشورهای دیگر میتواند این مسیر را فراهم کند تا آن مفهومی که از ادبیات در نظریه گوته بوده را بتواند برآورده کند.
وی افزود: یکی از مصادیق مهم هر کشور ادبیات کودک آن کشور است و برای اینکه بتواند در ادبیات جهانی نقش خود را ایفا کند، لاجرم نیاز به استانداردها و زبان مورد نظر خودش دارد؛ اینکه ما بتوانیم در مرحله پیش از تولید یک اثر و مرحله پس از تولید یک اثر چه مسیری را طی کنیم و با چه معیار و قوانینی پیش برویم. یکی از بحثهایی که معمولا در مرحله پیش تولید میشود، این است که عنوان استانداردسازی چه قراردادهایی میان یک نویسنده و ناشر اثر است؛ یعنی شیوه تعاملات میان پدیدآور و ناشر چگونه است؟ آیا ما قراردادهای یکسانی برای اینکه تعاملات خودمان را کانالیزه کنیم داریم؟ یعنی مسیری داریم که تعاملات ما را مشخص کند؟ به نظرم قرارداد مشخصی بین ناشر و نویسنده، تصویرگر و دیگر عوامل وجود ندارد و یکی از مراحل استانداردسازی این است که در کشورهای دیگر به واسطه تعریف این تعاملات پیش آمده که از مشکلات و اختلافاتی که قرار است بین این قشرها به وجود بیاید، جلوگیری میکند. استانداردسازی از اینجا شروع میشود تا مرحله تولید اثر که ما چه قواعدی را به واسطه اینکه ناشر سعی میکند آییننامهی خود اعلام کند تا زمان توزیع و نمایش و نقد کتاب. در این میان توجه به علاقه خواننده بسیار مهم است یعنی چطور ذائقه مخاطب را پیشبینی بکنیم.
انتظارمان از ناشرها را بالا بردیم
مریم جلالی در ادامه این نشست گفت: اساسا هر متنی که تولید میشود خود در مرکز قرار دارد و دو رکن اساسی دیگر دارد که یکی نویسنده و دیگری خواننده است. این تئوری ابتدا از نظریهپردازی به نام چتمن گفته شد که میگفت یک نویسنده جدی داریم و یک خواننده جدی و یک متن، در بین اینها نیز هر آنچه که قرار میگیرد مخاطبان ضمنی است.
وی افزود: مخاطبان ضمنی حتی میتواند خود نویسنده نیز باشد؛ چراکه وقتی اثرش را خلق میکند یک جایی اختیار را میدهد به دست آن کسی که در متن است و با آن ارتباط برقرار کرده است. اگر در حوزه کودک نتوانستیم زیاد موفق باشیم باید چند مورد را در نظر بگیریم که اینها نیز جز مخاطبان ضمنی قرار میگیرند. مثلا بنگاههای ادبی چقدر فعالیتشان سنجیده شده و عملکردشان جدی گرفته شده است؛ چه سازوکاری انجام شده تا نویسندگان خوبمان در جهان مطرح شوند و مهمتر از همه این اتفاقات را به گردن ناشر میاندازیم. فکر میکنیم کسی که ناشر شد باید بازار را در دست بگیر؛د نمیگویم نباید این کار را نکند؛ اما انتظارمان از ناشرها را بالا بردیم. این توزیع کار باعث میشود که اگر محدوده کار یک ناشر محدودتر شود، هم عمیقتر عمل میکند و هم حجم وسیعی از کارها به دست یک نفر نمیافتد و به همین خاطر خروجی که از ناشران میبینیم خروجی چندان خوب و عمیقی نیست.
در ادامه نشست معصومه انصاریان پشت تریبون آمد و گفت: اهداف کسانی که دغدغه استانداردسازی کتاب کودک را دارند، خیلی خوب است؛ اینکه ما بخواهیم کتاب کودک ارتقا پیدا کند؛ اینکه بخواهیم جلوگیری کنیم از چاپ و نشر کتابهای ضعیف و بیخواننده. من نیز با این حرکت موافقم؛ اما اطمینان دارم که با نظارت و اعمال بایدها و نبایدها کتب کودک ارتقا پیدا نمی کند. استانداردسازی کتاب کودک یک ماهیت پارادوکسی دارد و تناقضنما است. استانداردسازی ماهیتش نظارتی و کنترلی است، درحالی که کتاب کودک در یک فرایند خلاق تولید میشود و یک فرایند ذوقی است و نیازمند آزادی و رهایی است و با باید و نباید جور در نمیآید.

وی افزود: بایدها و نبایدها کارش محدود کردن و کنترل کردن است این حرفها را بعد از ۳۲ سال کار در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میگویم؛ یعنی براساس تجربه حرف میزنم. نویسنده دل خوشی از ممیزی ندارد و این واقعیتی است که نه میشود نادیدهاش گرفت و نه میشود کم اهمیت تلقیاش کرد و هر اسمی روی این بایدها و نبایدها بگذاریم ماهیت آن را عوض نمیکند. به نظرم فرقی نمیکند که این بایدها و نبایدها توسط چه نهادی اجرا میشود؛ اگر از کارشناسان برای تدبیر موازین استفاده شود سطح کار قطعا موجهتر خواهد شد و با موازین علمیتر و کارشناسیتر روبهرو میشویم؛ اما اصل و جوهره اصلی آن بالا دستی و نظارتی است و با آزادی و استقلال نویسنده تناقض دارد.
این کارشناس ادبیات کودک و نوجوان با اشاره به راههای حضور در بازار جهانی نشر گفت: اگر میخواهیم در بازار جهانی عرض اندام کنیم و سطح کتابهای کودک را بالا ببریم و کتابهایی منتشر شود که قابلیت ترجمه داشته باشد، باید از نهادهای حامی کتاب حمایت کنیم و به جای رویکرد نظارتی، رویکرد حمایتی را انتخاب کنیم و از نهادهایی که به ترویج و توسعه کتاب میپردازند، حمایت کنیم.
فضای مناسب و امنی برای کودکانمان نیست
سخنران بعدی این نشست علی محمدپور بود که درباره بحث استانداردسازی گفت: بحث استانداردسازی در حوزه دیجیتال هنوز روند رشد خود را طی نکرده است و یک خدمات و سرویس جدیدی در حوزه کتاب کودک است و در ایران نیز هنوز ادبیاتش در بین ناشرین شکل نگرفته است، چه برسد به مخاطبان. در دنیای بیرون حوزه دیجیتال، کودک جایگاه خود را پیدا کرده است، همانطور که کتاب بزرگسال در حوزه نشر الکترونیک جایگاه خود را پیدا کرده است و در کشوری مثل آمریکا حدود یک سوم از تولیداتشان مربوط به حوزه کودک است و کتابهایی که در حوزه بزرگسال در نشر الکترونیک در این کشورها منتشر شدهاند، طبیعتا بیشتر از حوزه کودکونوجوان است. مثلا در کشورهای دیگر برنامهای به نام «اِپیک» وجود دارد که در آن بچهها کتابهای مورد علاقهشان را در اختیار هم قرار میدهند و کتابهایی معرفی میشود که بچهها براساس علاقهشان آنها را مطالعه میکنند و در آنجا میتوانند با بچههای کتابخوان دیگر تعامل کنند و معلم حتی در آن میتواند آزمون کتابی بگیرد و بچهها برداشتهای خود را ارائه دهند. استفاده از کتاب در این بستر هم ارزانتر و هم قدرتمندتر است و هر نوع دسترسی به مخاطبش میدهد.

وی افزود: در خیلی از پلتفرمهایی که در خارج از کشور ساخته شده، مربیان، معلمان و والدین میآیند و ارزشگذاری انجام میدهند و این مخاطب است که تصمیم میگیرد با چه سبک و امتیازی انتخاب کند. یعنی این بخش نظارتی آمده روی نظرات کاربران و مربیان و هر زمانی که ما نظارت را به دست نهادهای دولتی دادهایم، غیر از اعمال نظر سلیقهای و ایدئولوژیک بهره دیگری از آنها نبردیم. اگر میخواهیم مخاطبهای کتابخوان بیشتری داشته باشیم باید ظرفیتهای فناورانه بیشتری را اعمال کنیم و هنوز زیرساختهای این موضوع وجود ندارد و بسترهای امن برای این مسئله نداریم. برای مثال فضای مجازی فضای مناسب و امنی برای کودکانمان نیست.
سیدرضا کروبی در ادامه این نشست با توجه به موضوع مورد بحث گفت: استاندارد در واقع معیارهای کیفی پذیرفته و توافق شده برای رسیدن به کمیت و کیفیت مناسب است؛ البته استاندارد هم اسم و هم صفت است؛ اگر میگوییم یک چیزی با کیفیت است منظورمان از جهت مثبت آن است؛ اما نکتهی دیگر این است که برای محتوا هیچ گونه استانداردی قابل تعریف نیست.

وی در پایان گفت: کتابهای تالیفیمان به نسبت کتابهایی که در اروپا با تیراژهای بالا منتشر میشود، مثل مسابقه یک تیم محلی با یک تیم کلاس جهانی است. یعنی محله ماست با یک تیم جهانی که به اصطلاح این بار را باید ناشر به دوش بکشد تا کتابهای با کیفیت بومی درست شود و درحال حاضر با مشکلی روبهرو هستیم که کتابهای ترجمه در حوزه کودک از تالیف پیشی گرفته است؛ چراکه نگاه نظارتی وجود دارد. مثلا میگویند زامبی ترویج خشونت میکند و … پس به همین خاطر استانداردسازی با اینگونه عمل کردن جواب نمیدهد و موثر نخواهد بود.